Tauler-an artwork by Guim Tió Zarraluki
دوراهیهای عجیبی میتونستن
وجود داشته باشن اگه قرار بود خودش انتخاب کنه چی بیاد رو زمین. کی میتونه با
قطعیت بگه دلش میخواسته یه آدم باشه یا چرخ کمکی دوچرخهی پسربچه؟ که آدم باشه
یا یقهی ببِ پیراهن یه دختربچه؟ که آدم باشه یا رشته لامپ ویترین شیرینیفروشی
موردعلاقهی تو؟ که آدم باشه یا یه رشته از کاموای شالگردنت؟ که آدم باشه یا
اولین دونهی برفی که تو یه زمستون رو
موهات میشینه؟
من شاید ترجیح می دادم
نقاشی ای مثه این باشم. که به نظرت قشنگه و آویزونش کردی به دیوار اتاقت.
من دیگه نمیرفتم خونهی
خودم پیر نمیشدم گریه نمیکردم دلم نمیشکست نمیمردم خداحافظی نمیکردم داد نمیزدم
خیانت نمیکردم فراموش نمیکردم ترسناک نمیشدم... ولی تو هرازگاهی نگاهم میکردی
دلت هوس قاصدک میکرد میخواستی قاصدکُ بگیری دستت تا از دور شبیه من بشی.
واقن با قطعیت نمیشه
گفت...